تهویه ی شماره ۱۷

به هوای دیدنت در قاب پنجره ها پر میکشم..نیستی

تهویه ی شماره ۱۷

به هوای دیدنت در قاب پنجره ها پر میکشم..نیستی

اگر که ارزششو داشتن چنتا از استادای دانشگاهمونو مثله می کردم تا درس عبرت شن واسه بقیه.

اینو کاملا جدی میگم

بهم گفت تو یه آدم خودخواه خائنی.

بی جهت گیری که به قضیه فکر میکنم کاملا خودخواهم. آدمایی رو به خاطر یه اشتباهاتی از زندگیم حذف کردم که خودم همون خطا رو با چند برابر شدت انجام دادم و به تخمم هم نبوده. شک هایی کردم که خودم همون کارو در قبال طرف انجام دادم و باز به تخمم بوده. من همیشه خودمو آدم خوبه ی قضیه فرض کردم، فرض که چه عرض کنم..همیشه یه یقین آدم خوب داستان خودم بودم و بدِ صد درصد قضیه طرفم  بوده. یکی از دلایل این که الان سر پام و بعد این همه به گایی احساسی باز سرپام همینه. هیچ وقت به خودم شک نکردم. ولی الان به خودم شک کردم می بینم که خیلی دقیق گفت. هم خودخواهم هم خائن ولی باز به تخمم چون زندگی قطعا عادلانه نیست.

عجیب بود دیدن حس هایی که هنوز تو چهره ها زنده ن

صداشو دوس داشتم، وویساشو میفرستادم سیو مسیج. هورمون زورمند بود و عقل در حاشیه. امشب تو سیو مسیجام دنبال آهنگ ناب بودم  به یه وویسی رسیدم، پلی کردم صداش بود. تموم شد، به صداش و خودش و من خندیدم و بی حتی لحظه ای فکر یا تردید حذفش کردم. 

عمیقا از زندگی متنفرم