تهویه ی شماره ۱۷

به هوای دیدنت در قاب پنجره ها پر میکشم..هستی

تهویه ی شماره ۱۷

به هوای دیدنت در قاب پنجره ها پر میکشم..هستی

به عینه سیادت می بینم بر کل شخصیت هایی که روزی دست نیافتنی بودند

ده دقیقه چرت میزنم باز کابوس می بینم

حقمه

اومدم یه جایی ماموریت که سرباز سر برجک مرزی عراق عطسه کنه من میگم العافیت براری

ذهن آدمی که مسیرشو گم‌ کرده رو میشه روشن کرد ولی آدمی که با خودش لج کرده رو نه

دوان دوان در پی دلار و طلایی میریم که از این قطار سریع السیر ژاپنیا سوارن

میخوام عقب ماشینم بنویسم کیر خر د فامیل گن

باید یاد بگیرم که به غیر از چند نفر خاص رحمم به هیچکس نیاد

زندگی حتی سخت تر از حدیه که تو پست قبلی گفتم

نه زندگی‌ واقعا سخته

مثلا شب بیست بار با کابوس از خواب بپری